loading...
سلطان نصیر

تصویر آراکنه دختر بافنده رقیب آتنا در بافندگی

 

ادامه...👇

 

{نیز انجام وظیفه میکرد اما ارتباط او با فلسفه و حکمت بیش از شعر و موسیقی بوده و به همین علت او را خداوند عقل و خرد می نامیدند آتنا ربه النوع صلح نیز به شمار می آید چرا که زیتون و شاخه های آن گیاه محبوب او بود. آتنا نمیتوانست و نمی خواست هیچ کس را برتر از خود بداند و در این مورد حساسیت زیادی داشت بنابر روایتی:"در کشور لیدیLydiaدختر جوانی به نام آراکنهArachneیا آراخنه زندگی میکرد که شهرت فراوان در قلابدوزی کسب کرده بود یک بار وی اظهار داشت که حتی آتنا نیز بهتر از او نمیتواند قلابدوزی کند پس آتنا در قالب پیرزنی به نزد وی رفته و به او توصیه کرد که نسبت به این الهه گستاخی نکند اما وی در گفته خود پابرجا ماند آن وقت الهه به صورت حقیقی خود درآمد و مبارزه طلبی را قبول کرد دختر برای اثبات هنرمندی خود پارچه ای برداشته و به کار مشغول شد و طرحی در تجسم عشق های خدایان نقاشی کرده دوخت و بعد آنرا به آتنا داد الهه برای پیدا کردن عیب در آن به جست وجو پرداخت اما هرچه بیشتر جست کمترین عیبی نیافت به ناچار چون نمی خواست به شکست خود اقرار کند }

 

ادامه...👇

 

@soltannasir

🐍

تصویر معبد پارتنون 

 

ادامه.👇

 

{در معبد خود به نام‌پارتنونParthenion و جشن های بزرگ پان آتنهPanathenaرا به افتخار او برپا میکردند وی با وجود علاقه فراوان به جنگجوئی به امور اجتماعی و هنرهای مختلف نیز علاقه بسیار داشت فن رام کردن اسب ها و ساختن ارابه چهار اسبه، ارابه های جنگی و کشتی سازی را او به مردم آموخت. ساختن کشتی آرگوArgo که بزرگترین کشتی آن زمان بود زیر نظر وی انجام گرفته و آرگونوت هاArgonauts با این کشتی به سفر خود ادامه دادند. کوزه گری و فخاری(آجرپزی) نیز از جمله هنرهائی بود که مردم از وی فراگرفتند اما هنر واقعی وی هنرهای خاص زنانه از جمله پارچه بافی و حاشیه دوزی بود که وی راز آن را به هیچ کس نمی آموخت حتی خدایان در این مورد دست نیاز به سوی او دراز میکردند زیرا نقاب زیبای هرا که در المپ بینظیر بود آتنا برای او دوخته بود آتنا ربه النوع فعالیتهای علمی و صنعتی هم بود و به همین مناسبت سرپرستی ریسندگان بافندگان دختران گلدوز و هنرمند را برعهده داشت اما همچنان راز اصلی کار را به آنها نمی آموخت او خداوند شعر و موسیقی هم بوده و از هنر و ادبیات حمایت میکرد وی به تدریج بجای موزهاMuses}

 

ادامه.👇

 

@soltannasir

🐍

ادامه...👇

 

{آتنا نیز به همین منظور بر بالای صخره درخت زیتونی رویاند که بعدها معبد بزرگ و معروف پریکلسPericles را در اطراف آن ساختند و این درخت زیتون همچنان به دقت نگهداری میشد تاوقتی که خشایارشاه Xerxes I آتن را تصرف کرده و آن را برید سرانجام در اختلاف بین دو خدا، خدایان المپ دادگاهی برای رسیدگی به این مشکل تشکیل دادند در این دادگاه رای به نفع آتنا صادر شده و سروری اتنا بر سرزمین آتیک مسلم گشت. آتنا با هدیه کردن درخت زیتون به مردم آتیکAttica و اختراع روغن زیتون توسط مردم سرزمین آتن به سرپرستی آتن شناخته شد به طوری که همگی او را ولی نعمت خود شناخته و اغلب شهرهای یونان وی را حامی و سرپرست خود دانستند. آتنا معابدی هم در داخل حصار و باروی شهرهای بزرگی از قبیل اسپارت، مگاراMegara و آرگوس Argos داشت در تراوا نیز بتی را به نام پالادیون Palladionبه عنوان آتنا پرستیده او را ضامن بقای شهر میدانستند و عقیده داشتند که تصرف پالادیون امکان پذیر نیست به همین جهت بود که دیومدس و اودیسئوس شبانه وارد تروا شده و پالادیون را ربودند. آتنا در یونان، نگهبان آتن و مورد احترام و ستایش فراوان بوده }

 

ادامه...👇

 

@soltannasir

🦉

تصویر دختران سكروپس که پدرشان نوعی پری دریایی بود : هرس، پاندروسوس و آگلوروس نام این سه پری بوده است.  آتنا پسر خوانده خویش را به این سه پری سپرد تا بزرگ نمایند. 

 

ادامه...👇

 

{اما قدغن کرد که هیچ کدام در جعبه را نگشایند یکی از سه خواهر این فرمان را رعایت کرد اما دوتای دیگر تسلیم حس کنجکاوی خود شده و در صندوقچه را گشودند ناگهان با وحشت فریاد زده و فرار کردند زیرا افعی بزرگی را دیدند که پیرامون بچه ای حلقه زده بود.آتنا از این نافرمانی آنها به خشم آمده و هر دو را دچار جنون کرد به طوری که یک روز این دو خواهر به بالای آکروپل رفته و خودشان را از آنجا به پائین افکندند.بچه به تدریج بزرگ شده بعدها سلطنت آتن را به دست گرفت و پرستش آتنا را مذهب رسمی آتنی ها کرد."درباره اینکه حمایت آتن را کدامیک از خدایان بر عهده بگیرند بین آتنا و رب النوع بزرگ دیگری به نام پوزئیدونPoseidon اختلاف شدیدی درگرفت و پوزئیدون برای اینکه تسلط خود را محرز کرده باشد با ضربت تبری از صخره آکروپل چشمه آبی برآورد. }

 

ادامه...👇

 

@soltannasir

🦉

تصویر خیالی هفائستوس ایزد آهنگر در یونان باستان 

 

ادامه...👇

 

{روایت دیگری نقل میکند که:"یک روز آتنا برای ساختن زرهی نزد هفائستوس رفت که ناگهان متوجه شد هفائستوس وی را در آغوش گرفته است پس از چنگ وی گریخت اما خدای لنگ و زشت رو خود را به او رسانیده و وی را بر زمین افکند با این همه آتنا با چنان شدت و حدتی از خود دفاع کرد که هفائستوس نتوانست نقشه اش را عملی کند و به ناچار برای تسکین هوس خویش به سراغ گایا رفته و او را باردار کرد." در این مورد روایت دیگری میگوید:"هفائستوس در زمانی که درحال قلیان شهوت بود ساق پاهای آتنا را خیس کرد آتنا که از این کار ناراحت و متنفر شده بود با پارچه پشمینی آن آلودگی را پاک کرده پارچه را به زمین انداخت از این عمل وی زمین (گایا)باردار شد و اندکی بعد از گایا پسری به نام اریکتونیوسErichthonios به دنیا آمد آتنا این بچه را که مورد خشم خدایان بود تحت حمایت خویش گرفت وی برای اینکه به بچه آزاری نرسد او را در جعبه ای در بسته قرار داده ماری را به محافظت از او گماشت. سپس جعبه را به سه دختر سکروپسCecrops پادشاه آتن سپرد اما قدغن کرد که هیچ کدام در جعبه را نگشایند}

 

ادامه...👇

 

@soltannasir 

🦉

تصویر تیرزیاس روشن بین نابینا

 

ادامه...👇

 

{ بار نشد که پا از دایره پاکدامنی بیرون گذاشته یا به اظهار عشق کسی گوش بدهد. خدایان که غالبا او را به چشم خریدار می نگریستند از روی حسد پشت سر وی بد گفته و او را به داشتن روابط پنهانی با هلیوس Helius، هفائستوس و حتی هراکلس متهم می کردند اما همه می دانستند که واقعا آتنا با هیچ کدام از آنها و اصلا با هیچ مردی سروکار نداشته و تصمیم گرفته جاودانه دوشیزه باقی بماند.در روایتی آمده یک روز که آتنا با یکی از پریان جنگل در رودخانه ای به شنا مشغول بود چوپان زیبا و جوانی به نام تیرزیاسTiresiasبرحسب تصادف از آنجا گذشته و چشمش بر اندام برهنه الهه افتاد وی در این نگاه تعمد و تقصیری نداشت اما الهه چنان به خشم آمد که بلافاصله او را از هر دو چشم کور کرد با اینکه یکی از پریان جنگل به نام کاریکلو Chariclo که شاید فریفته زیبائی تیرزیاس شده بود شفاعت او را کرد و آتنا نیز اعتراف کرد که وی تقصیر نداشته اما حاضر نشد چشم هائی را که توانسته بود اندام برهنه وی را ببیند دوباره بینا کند و فقط وی را به جای بینایی از دست رفته از حس غیب گویی و پیش بینی برخوردار کرد." }

 

ادامه...👇

 

@soltannasir 

🦉

تصویر مبارزه هرکولس رب النوع صورت فلکی جاثی با شیر نیمیان

 

ادامه...👇

 

{نیز یاری کرده و هر زمان که هراکلس تصمیم می گرفت تا اقدامی کند توسط آتنا مسلح میشد. آتنا الهه جنگجو طبعا هواخواه و پشتیبان بزرگ قهرمانان بود وقتی که هراکلس پهلوان و نیمه خدای معروف یونان گرفتار کارشکنی ها و دشمنی های هرا شد آتنا او را تحت حمایت خود قرار داده و هراکلس نیز به پاس خدمات آتنا پس از بدست آوردن سیب زرین آنرا به وی اهدا کرد. 

پرسئوس Perseus فرزند زئوس که بعدها ایرانیان از نسل او به وجود آمدند نیز یکی از بزرگ ترین دلاوران المپ رود که آتنا در سرکوبی گورگون ها به او کمک کرد زیرا پرسئوس فرماندهی نیرویی را که برای سرکوبی گورگون های شورشی مامور شده بودند بر عهده گرفت.تا آن روز هیچ خدای دیگری جرات این کار را نداشت زیرا مدوسا در پیشاپیش اردوی گورگون ها حرکت می کرد به طوری که روایت است آتنا همراه پرسئوس به جنگ گورگون ها رفته و وقتی به مدوسا رسیدند پرسئوس چشمانش را برهم نهاده و آتنا دست او را گرفت و بر سر وی فرود آورد.در بازگشت اودیسئوس قهرمان معروف یونانی به تروا نیز که موضوع حماسه معروف اودیسهOdysseyهومر }

 

ادامه...👇

 

@soltannasir

🦉

تصویر پرسی رب النوع صورت فلکی برساوش با سر مدوسا در دستانش

 

ادامه...👇

 

{میباشد، آتنا همه جا اودیسئوس و تلما خوسTelemachusرا به سمت بازگشت و موفقیت رهبری میکرد. وی برای مساعدت اودیسئوس به صورت اشخاص مختلف در می آمد مثلا روزی که قرار بود اودیسئوس به جزیره فئاسین هاPheaciens قدم بگذارد آتنا به خواب نائوسیکاNausicaa دختر پادشاه فئاسین ها رفته و به او دستور داد برای کمک‌ به اودیسئوس در روزی معین به بهانه رختشویی به ساحل کنار جزیره برود. آتنا اودیسئوس را چنان زیبا کرد که مورد توجه نائوسیکا قرار گرفته و وی از روی میل،یک کشتی در اختیار اودیسئوس قرار داد.آتنا از زئوس نیز درخواست کرد تا به اودیسئوس کمک‌ کند.پس هنگامی که اودیسئوس در اثر یک توفان به غرب رانده شد آتنا به کالیسپوCalyspoدستور داد اودیسئوس را آزاد کند تا وی به کشورش بازگردد. حمایت آتنا از اودیسئوس و هراکلس نشانه کمکی است که روح و عقل معمولا به نیروی جسمانی و ارزش شخصی قهرمانان می کردند چون آتنا در دنیای یونانی ربه النوع عقل بود. هرچقدر زئوس عاشق پیشه و هوس باز بود دختر زیبا و عاقل وی به هیچ وجه با عشق میانه ای نداشته و حتی یک }

 

ادامه...👇

 

@soltannasir

🦉

ادامه...👇

 

{وی دگر بار با ارابه تندرو خویش به دنبال یکی از آنها به نام انسلادوس Enceladus رفته او را در جزیره سیسیل به چنگ آورد و زیر ارابه اش له کرد. آتنا در جنگ های معروف ترواTroy نیز نقش بزرگ ایفا کرد زیرا نه تنها یونانیان را به پیکارجویی تشویق میکرد بلکه خود نیز سرانجام در پیکار شرکت کرد.کلاهخودی زرین بر سر نهاده،زرهی را که از پوست پالاس درست کرده بود بر تن نموده ارابه معروف دیومدس Diomedes را سوار شده و شلاق زنان رو به جانب میدان تاخت.آرس بر سر راه او قرار گرفته و تلاش کرد تا مانع رفتن وی به میدان جنگ مردم زمین شود اما آتنا او را زیر چرخ های گردونه خود گرفته و با ضرب نیزه ای وی را کشت. تا چند سال بعد نیز دختران یونانی هر سال در روز جشن آتنا به یاد پیکارجویی در تروا به دو دسته شده و با سنگ و نیزه با هم می جنگیدند. بنا به روایت ایلیادIliadدر جنگ تروا، آتنا به یونانی ها کمک کرد چرا که پاریسParis جایزه وجاهت را به آتنا نداده و آتنا نیز از مردم تروا رنجیده بود.در جنگ تروا، اودیسئوس Odysseus آخیلس Achilles منلائوس Menelausو دیومدس مورد علاقه آتنا بودند وی هراکلس Heracles را }

 

ادامه...👇

 

@soltannasir

🦉

ادامه...👇

 

{زمین به خود لرزید و امواج دریا به تلاطم برخاستند." محل تولد او را معمولا کنار دریاچه تریتونیس Teritonis واقع در لیبیLybya دانسته اند. از تولد این نوزاد ،هراHera که درزادن الهه سهمی نداشت به خشم آمد برای مقابله به مثل او نیز لج کرده و به تنهایی بچه ای زائیده و آن را تیفون Typhonنامید که خدای طوفان و مظهر ویرانی شد. زئوس از همان روز اول به آتنا بیشتر از تمام فرزندان خود علاقه داشته و نسبت به خودسری ها و خطاهای وی چنان اغماض و گذشت نشان داد که حسادت تمام خدایان دیگر را برانگیخت. آتنا هنگام تولد بالغ بوده و عقل مادرش را نیز تصاحب کرده بود.روزی آرسAres به زئوس گفت: "این دختری که تو به وجود آورده ای در قلبش حس و ترحم وجود نداشته و هر کاری بخواهد انجام می دهد تو نیز به او هیچ نمیگویی  در صورتی که ما خدایان المپ را به اندک بهانه ای مورد بازخواست قرار داده و تنبیه می کنی."آتنا در درجه اول الهه ای جنگجو بود و از هیچ چیز به اندازه زورآزمایی لذت نمیبرد وی یک بار با ژئان هاGiantsبه جنگ پرداخته و پالاسPallas را کشت. }

 

ادامه...👇

 

@soltannasir

🦉

ادامه...👇

 

{یونانیان سنگ هایی را که از آسمان می افتاد قاصد آتنا دانسته و مقدس می شمردند. متیس مادر آتنا، الهه مظهر عقل کل بوده و همیشه شوهرش را از این لحاظ تحت شعاع قرار میداد. اورانوسUranus و گایاGaia از این ربه النوع نزد زئوس بدگویی کرده و گفتند که ممکن است فرزند این زن به قدری از مادرش عقل و هوش به ارث ببرد که پدر را از تخت خدایی فرود آورد بنابراین زئوس از این حرف ترسیده و متیس را که فرزندی در رحم داشت بلعید تا خرد او را به خود منتقل کند اندکی بعد از بلعیدن او بود که در سرش درد شدیدی احساس کرد و این درد نه شبانه روز ادامه یافت به طوری که حتی نیروی خدائی خود او نیز نتوانست او را درمان کند در این زمان بود که هفانستوس Hephanestus به کمک او رسیده و با ضربت تبری سرش را شکافت که ناگهان از این شکاف الهه زیبای آتنا بیرون آمده و بلافاصله فریادی از پیروزی برکشید که در زمین و آسمان منعکس شد. هنگام تولد وی زرهی درخشان بر تن و نیزه ای نوک تیز و زرین بر دست داشت. خدایان المپ همگی تعجب کرده و به قول هومر Homer :"فریاد فاتحانه این الهه آتشین نگاه سراسر المپ را به لرزه درآورده، }

 

ادامه...👇

 

@soltannasir 

🦉

تصویری از مجسمه آتنا ربه النوع خرد واقع در معبد منسوب به وی در یونان. نام شهر آتن در یونان از نام آتنا ماخوذ است. آتنا در نظر یونانیان ایزد محافظ شهر آتن بوده است. جالب است که شهر آتن که به آتنا رب النوع خرد منسوب است شهر فیلسوفان بزرگ نیز بوده است.

 

{آتنا atena

 الهه عقل و خرد در اساطیر یونان باستان، دختر زئوس zeusو متیس Metisکه بعدها رومی ها او را مینرواMinerva نامیدند. آتناAthena/Ateneaاز الهه های درجه اول مجموعه دوازده خدای المپی و الهه بزرگ یونان می باشد. وی از الهه هایی است که حتی پیش از جدایی یونانیان از سایر آریایی ها مورد پرستش ایشان بوده و همان ربه النوعی است که نزد هندوهای آریایی واکVoc نام داشته است. آتنا به عقیده یونانیان، دختر خدای خدایان و ربه النوع عقل بوده و در تمام یونان بخصوص آتن مورد پرستش و دارای احترامی خاص بود چرا که آتنی ها او را الهه و حامی شهر خود می شمردند. بعدها رومیان نیز او را به اندازه یونانیان مورد پرستش قرار دادند. در منطقه آکروپلAcropol شهر آتن دو معبد بزرگ برای وی بر پاشد در صورتی که خدایان مهم دیگر در آکروپل جز یک معبد نداشتند. }

 

ادامه...👇

@soltannasir 

🦉

@soltannasir 

 

          {داستان گل سرخ (رُز) 7} 

 

    { نگاهی به منشا داستان لیلیت4}

 

ادامه...👇

 

{آن دروج بگذازد و یک فرسنگ پیرامون زمین و گیاه از زهری که از آن دروج بیاید، بسوزد. جهی از آن دروج فرلز دود، به تن مگس سیاه، و به دروج دوپای_تخمه (=انسان) ساکن شود. از آن روی است که ستمگر نشود. اندر آن هزاره، ضحاک از بند برهد و شاهی بر دیوان و مردمان را فراز گیرد. ایدون گوید که «هر که آب و آتش و گیاه را نیازارد، آن گاه او را بیاورید تا وی را بجوم». آتش و آب و گیاه، از بدی که مردمان بدیشان کنند، نالان پیش هرمزد شوند و گویند که «فریدون را بر ایستان تا ضحاک را از میان ببرد، چه اگر جز این [باشد] بر زمین نباشیم». پس هرمزد با امشاسپندان به نزدیک روان فریدون شود. او را گوید که «بر ایست! ضحاک را از میان ببر». روان فریدون گوید که «من از میان بردن نتوان. به روان سامان [کرشاسب](سام گرشاسپ) شوند. و سامان کرشاسپ را بر ایستاند و [او] ضحاک را بکشد. ضحاک آن چند عمر کند که [از] گوسپندان اندر ایرانشهر یک چهارم را بجود. }(کتاب پژوهشی در اساطیر ایران مهرداد بهار به نقل از متن روایت پهلوی، صفحات 278 الی 280)

 

نکته 1: در متن روایت پهلوی از دیو ملکوسان که باعث طوفان های سیل آسا می شود. یاد شده است. ایضاً به بعضی طوفان های عجیب غریب دوره حاضر علی الخصوص در میهن عزیزمان و منطقه غرب آسیا توجه نمایید. این بدان معنا است که بشر و جادوگران جبهه تاریک قادرند با بیدار نمودن و فراخوانی چنین موجودات اهریمنی جهان را دچار مشکلات عدیده نمایند. 

 

نکته 2: به نقش پری جهی در متون ایران باستان در دوره های اوشیدر و اوشیدرماه توجه نمایید. وی در پس بسیاری از تحولات شیطانی این دوره ها می باشد. 

 

نکته 3: به بارندگی شدید در دوره اوشیدر دقت نمایید سه سال بارندگی و یک سال برف خواهد بود. ایضا این نقل شباهتی نسبی به بارندگی های سال منتهی به ظهور در روایات اسلامی دارد. 

 

نکته 4: به گرگ عظیم الجثه و مار (اژدها) ی عظیم الجثه و بیداری اژی دهاک سه پوزه  در متن روایت پهلوی دقت نمایید در متن مکاشفه یوحنا نیز از وحش و موجودات خلق الساعه  اینچنینی یاد شده است. 

 

نکته 5: در متون ایران باستان از موعود های سه گانه و ادوارشان یاد شده است. نخست اوشیدر و سپس اوشیدرماه و سوم سوشیانت که آخرینش می باشد. تطبیق کامل روایات ایرانی با احادیث آخرالزمانی ما شیعیان مشکل است. زیرا اگر عینا بخواهیم تطبیق دهیم آنگاه باید بگوییم عصری که ما در آن هستیم عصر ظهور حضرت صاحب الامر نیست. و مصلحی دیگر ظهور می نماید. یا اینکه حضرت صاحب الامر سوشیانت نیست. و پس از ایشان مصلح جدیدی برتر از ایشان از بین ما آدمیان ظهور خواهند نمود. و وی همان سوشیانت خواهد بود. 

 

 

نکته مهم : فقیر چون از انجمن مخفی گل رز یاد نمودم. این را بگویم که خوانندگان گرامی این انجمن مخفی زنانه را با انجمن مخفی رُزیکروشن اشتباه نگیرند. 

 

ادامه دارد...

 

 

@soltannasir

🌧🌨

@soltannasir 

 

          {داستان گل سرخ (رُز) 6} 

 

    { نگاهی به منشا داستان لیلیت3}

 

ادامه...👇

 

{او آن بدکرداری را چنان به تفصیل برشمرد که اهریمن آرامش یافت، از آن گیجی فراز جست، سر جهی را ببوسید. این پلیدی که دشتانش(حیض) خوانند، بر جهی آشکار شد. اهریمن به جهی گفت که 《تو را چه آرزو باشد، بخواه تا تو را دهم》. آنگاه هرمزد به خرد همه_آگاه دانست که بدان زمان آنچه را جهی خواهد، اهریمن تواند دادن. (هرمزد)، بدان صلاح کار، آن تن زشت گونه (چون) وزغ اهریمن را چون مرد جوان پانزده ساله ای به جهی نشان داد. جهی اندیشه به آن بست. جهی به اهریمن گفت که: 《مرد کامگی را به من ده تا به سالاری او در خانه بنشینم》. اهریمن گفت گه 《(از این پس) به تو نگویم چیزی بخواه، زیرا، (تنها)، بی سود و بد را می توانی خواستن》. }(بندهش ترجمه مهرداد بهار صفحات 51و 52)

 

جهی در کتاب روایت پهلوی : 👇

 

{ پس از آن که زردشت به دیدار هرمزد آمد و از زردشت، از هزارهٔ دینی، یکهزار و پانصد سال بگذرد، اوشیدر به سی سالگی به دیدار هرمزد رسد همان روز، مهر ایزد و خورشید به نیمروز بایستد. ده شبانه روز به بالاترین [جای] آسمان ایستند. سه سال گیاه، هر آنچه نباید، آن گاه نخشکد. 

[اوشیدر] دین را پاک بکند، هادمانسری (نام گروهی از متن های اوستایی است) را اندر کار گیرد و کار از هادمانسر کند. نوع گرگ همه به یک جای شوند و اندر یک جای بر هم آمیزند و گرگی که پهنایش چهارصد و پانزده گام (اگر هر گام را سی سانتی متر در نظر بگیریم 124/5 متر می شود 😳)دراز [ایش]  چهارصد و سی و سه گام است پدیدار شود. [به] دستوری اوشیدر، [مردم] سپاه آرایند و به کارزار آن گرگ شوند نخست یزش کنند و ایشان به یزش، بازداشتن [آن گرگ] نتوانند. پس، اوشیدر گوید که «بدان تیزترین و پهن ترین تیغ آن دروج بس نیرو را چاره سازید». پس مردمان آن دروج را به اشتر و کارد و گرز و شمشیر و نیزه و تیر و دیگر ابزارها بکشند. یک فرسنگ پیرامون زمین و گیاه از زهری که از آن دروج آید، بسوزد. 

جهی از آن دروج (واژه دروج که معادل پارسی امروزه اش دروغ است در اساطیر ایران باستان نوعی دیو است اما در اینجا برای موجودات اهریمنی دیگر بکار رفته است ) فراز دود، به تن مگس سیاه، و به دروج مار شود و او را مسکن اندر او بود و بدان روی ستمگرتر نشود.

پس از آن، به چهارصد سال، باران ملکوسان (دیوی اهریمنی که در قتل زرتشت نقش داشت و باعث طوفان و باران سیل آسا و سرما می شود) بود. چون آن باران را زمان رسد، نخستین سال بزرگان دین به مردمان گویند که «انبار سازید، زیرا باران آید». مردمان انبار سازند. آن سال باران نباشد. سال دیگر همان گونه گویند و انبار سازند؛ آن سال باران نباشد. سال دیگر همان گونه گویند و انبار سازند؛ آن سال باران نباشد گویند نشود؛ زیرا ایشان پیشتر نیز این را گفتند و نشد. این انبارها که ما ساخته ایم به ده زمستان از میان بنرود» و انبار نسازند و آن سال باران باشد. سال نخست سه بار به تابستان، سه بار به زمستان باز ایستد. دیگر [سال] دو بار به زمستان، دو بار به تابستان باز ایستد. سال سدیگر، یک بار به زمستان و یک بار به تابستان باز ایستد. سال چهارم، ماه خرداد، روز دی به مهر، برف آغاز شود و تا ماه دی، روز دی به مهر، هیچ زمان باز نایستد.  پس مزدیسنان نفرین کنند و به نفرین مزدیسنان مردم (بی گِروش) میرند. جان مردم و گوسپند همه جا تُنُک شود پس اندر آن زمان مردم و گوسپند را از وَرِجمکَرد آورند و جای جای ماندگار شوند. ایشان به تن مِه شایسته تر و نیکوکردارند زیرا آن دروج نیرومند ایشان را به کارزار به کشتن نتواند. چون آن زمستان به سر رسد گوسپند ایدون تنک ببوَد که چون(به)جائی گله گوسپندان ببینند آنگاه به شگفتی آیند. دَد کوهی و دشتی به مردمان آیند و ایدون اندیشند که ما را مردمان ایدون دارند که فرزند خویش را. پس اردیبهشت از بالا بانگ کند و ایدون گوید که "پس،آن گوسپندان را از بالا بمکشید چنان که تا کنون(همی) کشتید. هنگامی که گوسپند چندان سالمند شود که از آن پس به کاهش باز ایستد او را بکشید "مزدیسنان همانگونه کنندو دد کوهی و دشتی چون سال و تن ایشان ایدون برآورده شد از آن پس به کاهش ایستند به مردمان آیند و گویند که"خورید مرا پیش از آنکه مرا آزِ اودرای جَوَد" و مزدیسنان همانگونه کنند. به پایان هزاره، اوشیدرماه،به سی سالگی به دیدار هرمزد رسد.خورشید از آن روز به(بیست)شبانه روز به بالای (آسمان) بایستد. شش سال،گیاه آنچه نباید، نخشکد، او دادیگ را بکار گیرد، کار از داد کند. نوع مار همه فراز(به)یک جای شوند، اندر یک جای بر هم آمیزند و ماری که هشتصد و سی و سه گام پهنا و هزار ششصد و پنجاه و شش گام درازا [دارد]، پدید آید. مزدیسنان، بدان دستوری اوشیدرماه سپاه آرایند، به کارزار آن مار شوند، چون رسند، اوشیدرماه گوید که یزش کنید و یزش کنند. }

 

ادامه...👇

 

@soltannasir

👿👹

@soltannasir 

 

         {داستان گل سرخ (رُز) ۵}

 

{ نگاهی گذرا به منشا داستان لیلیت ۲}

 

ادامه...👇

 

ادامه نکته ۱: که چگونه ممکن است از یک سو زن و مرد اولیه (مشی و مشیانه) با هم خلق شده باشند و از سوی دیگر، منشا خلقت زنان پری جهی دختر اهریمن باشد.

 

نکته 2: همانگونه که ملاحظه نمودید در اساطیر ایرانی از وجود مونث سومی بین آدم و حوا یاد شده است. منتهی در اساطیر ایرانی این پری اهریمنی جهی دختر اهریمن است که زنان از وی خلق شده اند. منتهی در نقل ربای های یهودی همتای وی لیلیت همسر اول آدم بوده است. که از آدم جدا می شود. لیلیت در نقل اسطوره های ربای های یهودی نماد طغیان و سرکشی در برابر خداوند و آدم است. و حوا نماد زن نیک است. نکته جالب اینجا است که در اوستا نیز از جهی و جهیکا که در پهلوی به صورت جه آمده به معنای زن پست و بدکار و روسپی یاد شده است (دانشنامه مزدیسنا مدخل جهی ص 239) و در مقابلش در اوستا نائیری یا نائیریکا به معنای زن صالحه شوهر کرده است.(دانشنامه مزدیسنا همان) یعنی زنان نیک شوهرکرده و صالحه نائیری هستند و زنانی که اینگونه نیستند جهی می باشند. بنابراین از جهت نیز تشابهی بین لیلیت و جهی وجود دارد. از سوی دیگر در متون ایرانی جهی فریبنده و اغواگر مردان نیز می باشد (پژوهشی در اساطیر ایران مهرداد بهار ص89)

 

نکته 3: بد نیست که اینجا بدین نکته اشاره شود که در نظر عده ای از محققین واژه جنده که در ادبیات پارسی امروز به معنای زن بدکاره است ریشه در نام جهی دارد. 

 

نکته 4: از پری جهی در متن اوستا نظیر یشت ها و وندیداد نیز یاد شده است. بنابراین ریشه اعتقاد به پری جهی در ایران باستان بسیار کهن تر از متن بندهش است. پری جهی دارای قدرت بسیاری است که یک سوم بیماری ها از وی است وی موجودی است که باعث رنجش اهورامزدا می شود. در پایان سه هزاره دوم جهی اهریمن را که در خواب است بیدار می نماید تا بیدار شود. وی در  هزاره اوشیدر و اوشیدرماه نیز نقش تعیین کننده در معادلات جبهه اهریمنی در مقابله با آدمیان و جبهه مزداپرستان دارد. خواننده گرامی به این نکته هم توجه نماید که در کتاب اشعیا هم در حوادث آخرالزمان به همراهی ساتیر و لیلیت اشاره شده است. شاید بتوان ساتیر را که موجودی بز انسان است معادل اهریمن آیین مزدیسنا دانست و لیلیت را معادل جهی دانست که دختر اهریمن در متون ایرانی است. حال به خلاصه ای از آنچه که در مورد جهی در متون ایران باستان آمده است توجه نمایید که بخشی از آن مربوط به دوره آخرالزمان است : 👇

 

{59: مردمان کم عقل از اشخاص دانا پیروی نمی کنند. جنی jaini  یا جهی jaihi است که یک سوم از بیماری ها را در شانه ها، دست ها. و گیسوان انسان پرورش می دهد و بزرگ می سازد. }(اوستا کتاب وندیداد فرگرد هفتم)

 

{ 61: زرتشت از از اهورامزدا پرسید : ای اهورامزدا بگو بدانم کیست که اندوه تو را فراهم می دارد، کیست که آزار تو را فراهم می دارد? 

 

62: اهورامزدا پاسخ داد و گفت : جهی است که در خود نطفه نیکان را با بدان می آمیزد. نطفهٔ بت پرست ها و غیر بت پرست ها را می آمیزد. نطفهٔ گناهکاران و غیر گناهکاران را می آمیزد. 

 

63: نگاه وی یک سوم از آب های توانا را می خشکاند. آب هایی که ای زرتشت از بلندی کوه ها جریان دارند. نگاه وی یک سوم از زیباترین گیاه ها را از روییدن باز می دارد، گیاهانی که با رنگ طلایی می رویند.

 

64: نگاه وی یک سوم از نیروی اسفندارمذ (از امشاسپندان) را می کاهد ای زرتشت، وی هر وقت و هر لحظه نزدیک آید یک سوم از اندیشهٔ نیک، گفتار نیک، کردار نیک مرد پارسا را می کاهد. یک سوم از زور و نیروی کامیابی را از وی می کاهد.

 

65: من تو را آگاه می دارم از چنین مخلوقاتی که باید افزون تر از مار و افعی کشته شوند. افزون تر از گرگ های نعره زن کشته شوند. افزون تر از گرگ های نعره زن کشته شوند. افزون تر از گرگ مادینه که به مزرعه می تازد کشته شوند. افزون تر از وزغ با هزار بچه های وی که به آب ها می تازند کشته شوند. }(اوستا کتاب وندیداد فرگرد هجدهم )

 

از بندهش : 👇

 

{در دین گوید که اهریمن هنگامی که از کارافتادگی خویش و همه دیوان را از مرد پرهیزگار دید، گیج شد و سه هزار سال به گیجی فرو افتاد. در آن گیجی، دیوان کماله جداجدا گفتند که 《برخیز پدر ما! زیرا آن کارزار کنیم که هرمزد و امشاسپندان را از آن تنگی و بدی (رسد)》. ایشان جدا جدا بدکردادی خویش را به تفضیل برشمردند، آن اهریمن تبهکار آرام نیافت و به سبب بیم از مرد پرهیزگار، از آن گیجی برنخاست؛ تا آن که 👈جهی تبهکار، با بسر رسیدن سه هزار سال، آمد، گفت که 《برخیز پدر ما! زیرا من در آن کارزار چندان درد بر مرد پرهیزگار و گاو ورزا هلم که، به سبب کردار من زندگی نباید. فره ایشان را بدزدم، آب را بیازارم، زمین را بیازارم، آتش را بیازارم، گیاه را بیازارم، همه آفرینش هرمزد را بیازارم》. }

 

ادامه...👇

 

@soltannasir

👿👹

 

         {داستان گل سرخ (رُز) 4 }

 

{ نگاهی گذرا به منشا داستان لیلیت 1}

 

مطالبی در مورد لیلیت به اشتراک گذاشته شد. علت این اشتراک گذرای ارتباطش با تفسیر داستان گل سرخ است که بزودی ارائه می شود. فقیر لیلیت را با داستان گل سرخ بی ارتباط میدانم اما  لازم بود که در نقل داستان گل سرخ بدان اشاره نمایم. و علت عدم ارتباط و اشتباه بعضی از غربی ها را توضیح دهم در نتیجه ابتدا لازم بود کمی در مورد لیلیت  اطلاعات ارائه بدهم. تا هنگام تفسیر دلایل خویش را ارائه دهم. 

 

اما در مورد لیلیت ذکر این نکته خالی از لطف نیست که ربای های یهودی نویسنده تلمود بابلی نخستین بار از وی در تلمود یادکرده اند و سپس در کتابی مجعول و بی سندی به نام بن سیرا  مفصل به داستان وی پرداخته شده که لیلیت نخستین همسر آدم قبل از حوا بوده و وی برخلاف حوا که بر طبق سفر پیدایش تورات از دنده چپ خلق شده، از همان خاک آدم خلق شده و از آدم نافرمانی نموده و آدم را ترک نموده سپس خداوند حوا را اینبار از دنده چپ آدم خلق نموده است. در قرآن مجید و عزیز و احادیث اسلامی کوچکترین نشانه ای از این روایت نیست. در تورات نیز در سفر پیدایش که به نظر فقیر مملو از تحریفات است نیز هیچ اشاره مستقیمی به لیلیت نشده است. در اناجیل اربعه نیز از وی یادی نشده است. در انجیل برنابا هم که مسیحیان آن را جعلی می دانند یادی از همسری لیلیت برای آدم نشده است. از لیلیت در عهد عتیق تنها در کتاب اشعیا آن هم به عنوان موجودی شیطانی یاد شده است به فقرات زیر توجه نمایید : 👇

 

{موجودات وحشی بیابان با موجودات وحشی جزیره دیدار خواهند کرد، و ساتیر (موجودی نیمه انسان و نیمه بز) پیروان خود را فراخواهد خواند؛ لیلیت نیز در آنجا خواهد آرمید و برای خود مکان استراحتی خواهد یافت.» } (کتاب اشعیا فصل 34 آیه 14) 

 

در ترجمه فاضل قلی خان اینگونه آمده : 👇

 

{گربه دشتی به کفتار مویه کنان و غول (احتمالا ساتیر) به جفت خود ندا می نماید و عفریت (احتمالا لیلیت) نیز در آنجا آرام گزین شده از برای خود مکان استراحت پیدا خواهد کرد}(اشعیا فصل 34 آیه 14) 

 

 

اما شاید برای خوانندگان جای سوال باشد که منشا داستان لیلیت در کجاست ? همانگونه که ملاحظه نمودید حتی در الواح میان رودان با وجودی که به لیلیتو اکدی اشاره شده است. اما هیچ اشاره ای به ارتباط لیلیتو با آداپا (معادل آدم در عهد عتیق) نشده است. در اسطوره خلقت آداپا (معادل آدم) هیچ ذکری از لیلیت نشده است. بنابراین باید از خود پرسید که ریشه احتمالی داستان لیلیتو در کجا است ? می دانیم که نخستین بار ربای های یهودی از وی در تلمود بابلی در داستان آدم نام برده اند. و تلمود بابلی شروع نگارشش از اواخر دوران اشکانیان شروع می شود و کل دوره ساسانی و سپس اوایل دوره اسلامی به پایان می رسد. بنابراین این کتاب بخش اعظم نگارشش در بابل که جزوی از ایران بوده انجام شده است. و طبیعتا ممکن است ربای های یهودی با تاسی از اساطیر و فرهنگ ایران به لیلیت پرداخته باشند. همتای کهن ایرانی لیلیت در اساطیر پهلوی پری جهی می باشد. تنها در متون ایرانی است که به جهی در داستان آدم و حوا به نوعی متفاوت از روایت یهودیان پرداخته شده است. در متن بندهش که از نسک های دوره اسلامی است که بر اساس نسک های دوره ساسانی که خود ریشه در نسک های کهن تر دارد در باب خلقت زنان آمده : 👈 { هرمزد هنگامی که زن را آفرید، گفت که《ترا نیز آفریدم (در حالی) که تو را سرده پتیاره از 👈جهی است. تو را نزدیک کون دهانی آفریدم که جفت گیری تو را چنان پسند افتد که به دهان مزه شیرین ترین خورش ها؛ (و) از من تو را یاری است، زیرا مرد از تو زاده شود؛ (با وجود این،) مرا نیز که هرمزم (خداوندم) بیازاری. اما اگر مخلوقکی را می یافتم که مرد را از او کنم. آنگاه هرگز تو را نمی آفریدم که تو را آن سرده پتیاره از جهی است. اما در آب و زمین و گیاه و گوسفند، بر بلندی کوهها و نیز آن ژرفای روستا خواستم و نیافتم مخلوقکی که مرد پرهیرگار از او باشد جز زن (که) از (سرده) جهی پتیاره است》. }(کتاب بندهش ترجمه مهرداد بهار صفحات ۸۳ و ۸۴)

 

نکته: همانگونه که ملاحظه می نمایید در بندهش که بر اساس نسک های ساسانی نوشته شده است آفرینش زنان از پری جهی است. و هرمزد(خداوند) می گوید اگر آفریده دیگری را غیر زن می یافتم که مرد را _در هنگام زادن_ بتوانم از وی بوجود بیاورم. اینکار را می کردم اما نیافتم و اجالتا مجبورا مرد از زن بدنیا می آید. علت این دشمنی این است که زن از پری پتیاره جهی خلق شده است و پری جهی بر اساس بندهش، دختر اهریمن است. یعنی بر اساس اساطیر پهلوی ایران خلقت زن منشا اهریمنی دارد. این مسئله در نوع خود قابل تامل است زیرا در متن بندهش آفرینش مشی و مشیانه (که آدم و حوای نخستین آریایی هستند) از گیاه ریواس است. جمع کردن بین این دو روایت به نوعی مشکل است.  

 

ادامه...👇

 

 

@soltannasir

👿👹

https://t.me/soltannasir/2860

 

[ Video ]

قسمت هایی از فیلم هزارتوی پن (به اسپانیایی :El Laberinto del Fauno) محصول ۲۰۰۶ اسپانیا در اینجا شما ملاحظه می نمایید اوفلیا (دختربچه نقش اول فیلم) وارد عالمی می شود که در آن هیولایی وجود دارد که چشمان خود را بیرون آورده و بر سر میز غذا گذاشته است. و به محض اینکه اوفلیا از محتویات میز غذا میخورد وی هوشیار می شود و چشمان خویش را سر جایش (در دستانش) می گذارد و به دنبال اوفلیا می آید تا وی را بدرد. هر چند که این هیولا به نظر مذکر است. اما داستان بخواب نرفتن وی و گذاشتن چشم هایش هنگام استراحت در ظرفی نزدیک خود بخصوص پس از شراب خوردن از اسطوره لامیا در اساطیر یونانی وام گرفته شده است.

 

@soltannasir 

🐍👹👿👺

 

فیلم انیمیشینی بیوولف که در آن بیوولف به چهره (ری وینستون) هنرپیشه بریتانیایی به تصویر کشیده شده است. و مادر هیولای گرندل به صورت آنجلینا جولی هنرپیشه آمریکایی به تصویر کشیده شده است. اینجا شما صحنه برخورد بیوولف را با مادر گرندل (آنجلینا جولی) در غار ملاحظه می نمایید. مادر گرندل در واقع همان لامیا در اساطیر یونان است. که در غاری ساکن شد تا از آسیب حسد هرا همسر زئوس بازماند. لامیا بیوولف پهلوان را می فریبد و با وی همبستر می شود و از وی صاحب فرزندی میشود. 

 

نکته: لامیا همان موجودی است که در نزد ایرانیان لولو و در نزد عبرانیان لیلیت و در نزد اکدیان لیلیتو و در نزد اعراب ام لیل (ام الصبیان) نامیده می شود. 

 

نکته ۲: درون مایه داستان بیوولف تا حدی شبیه به داستان فریفته شدن سام گرشاسب گیسور مجعد مو جهان‌پهلوان ایرانی توسط پری خن ثئی تی است. که پس از رشادت های بسیار توسط این پری خبیث فریفته می شود و با وی همبستر می شود و به آتش مقدس توهین می نماید و سپس زخمی می خورد و در دشت پیشانسه بخواب عمیق فرو می رود. تا در آخرالزمان توسط ایزد نریوسنگ بیدار شود. و ضحاک را که بند بگسلد بکشد. 

 

@soltannasir

تصویری خیالی از لامیا با دمی به شکل مار که در حال فریفتن مردی مبارز است. 

 

ادامه...👇

 

{لامیه ها (Lamie) ژنی های (زاده ها، زن های) مونثی بودند، که به جوانان چسبیده خون آنها را می مکیدند. در افسانهٔ Alcyonee از غولی به نام لامیا یادشده که در کوهستانهای مجاور دلف بسر میبرد. گذشته از این Gelo که خود یکی از غولها بود، لامیا هم خوانده میشد. }(کتاب فرهنگ و اساطیر یونان و رم پیر گریمال صفحه۴۹۴) 

 

نکته : لامیا در اساطیر یونان همتای لیلیت در نزد عبرانیان و لیلیتو نزد اکدیان و لولو نزد ایرانیان و ام لیل (ام الصبیان) نزد اعراب است. وی موجودی میرا است و جزو رده ایزدان (نامیرایان) نیست. 

 

نکته۲: به لامیای یونانی در داستان اساطیری بیوولف که در قرن ۱۱ در انگلستان بر اساس اساطیر کهن ژرمن و دانمارک نوشته شده اشاره شده است. لامیا در بیوولف مادر گرندل است که در غار ساکن است و بیوولف را پس از کشتن فرزندش در غار می فریبد و با وی همبستر می شود.

 

@soltannasir

🐍

 

تصویری خیالی از لامیا با دمی به شکل مار که در حال فریفتن مردی مبارز است. 

 

ادامه...👇

 

{لامیه ها (Lamie) ژنی های (زاده ها، زن های) مونثی بودند، که به جوانان چسبیده خون آنها را می مکیدند. در افسانهٔ Alcyonee از غولی به نام لامیا یادشده که در کوهستانهای مجاور دلف بسر میبرد. گذشته از این Gelo که خود یکی از غولها بود، لامیا هم خوانده میشد. }(کتاب فرهنگ و اساطیر یونان و رم پیر گریمال صفحه۴۹۴) 

 

نکته : لامیا در اساطیر یونان همتای لیلیت در نزد عبرانیان و لیلیتو نزد اکدیان و لولو نزد ایرانیان و ام لیل (ام الصبیان) نزد اعراب است. وی موجودی میرا است و جزو رده ایزدان (نامیرایان) نیست. 

 

نکته۲: به لامیای یونانی در داستان اساطیری بیوولف که در قرن ۱۱ در انگلستان بر اساس اساطیر کهن ژرمن و دانمارک نوشته شده اشاره شده است. لامیا در بیوولف مادر گرندل است که در غار ساکن است و بیوولف را پس از کشتن فرزندش در غار می فریبد و با وی همبستر می شود.

 

@soltannasir

🐍

 

تصویری خیالی از لامیا

 

{ LAMIA

لامیا یک غول دریائی (مونث) بود که اطفال را میربود و دایه ها بوسیلهٔ آن اطفال را می ترساندند و دربارهٔ او روایات مختلفی نقل میشد. بعقیده عده ای، لامیا، از اهالی لیبی، دختر Belos و لیبی بود. زئوس عاشق وی شد و با او در آمیخت. منتهی هربار که او طفلی بدنیا می آورد، هرا از راه حسد وسیله هلاک وی را فراهم می ساخت. لامیا که از این کار بشدت ناراحت شده بود، به غاری دورافتاده پناه برد و در آنجا به صورت غولی درآمد که کارش حسادت با مادران صاحب اولاد و خوشبخت و ربودن اطفال آنها بود. هرا برای آنکه او را بیشتر آزار دهد، او را از خواب محروم کرد به طوری که زئوس بر وی رحم آورد و به او قدرتی عطا کرد که بتواند در مواقع لازم 👈چشمان خود را بیرون بیاورد و بعد آنها را به جای خود بگذارد. بنابراین در مواقعی که (بخصوص وقتی که زیاد شراب خورده بود) لامیا قصد خوابیدن داشت چشمان خود را در ظرفی نزدیک خود قرار میداد و به خواب می رفت و در این ساعات به کسی آزار نمی رسانید ولی گاهی، بدون آنکه بخواهد، سرگردان بود و روز و شب کمین اطفال را میکشید تا آنها را برباید. }

 

ادامه...👇

 

@soltannasir

🐍

 

تصویر فلور یا فلورا که در نزد رومیان باستان ربه النوع و ایزد نگهبان گل ها بوده است. 

 

ادامه...👇

 

{ ژونون که از تولد مینروه که خودبه خودد از سر ژوپیتر بیرون جسته ناراضی و متغیر شده بود به فکر افتاد بدون کمک مردی باردار و صاحب فرزند گردد وی به فلور مراجعه کرد و او گلی را در اختیار وی گذاشت که کوچکترین تماس هر زن با آن موجب بارداری وی میشد. ژونون به این ترتیب و بدون آنکه رابطه ای با ژوپیتر داشته باشد خدائی را به دنیا آورد که نام او بر اولین ماه بهار گذاشته شد.

فلور کاهن مخصوص در رم داشت و این کاهن یکی از دوازده کشیشی بود که تشکیلات و سازمان آنها بوسیله نوما بوجود آمد.

به افتخار فلور جشن هائی مرسوم به Floralia برپا میشد و در بازی ها و تفریحات آن زنان ناباب نیز شرکت می جستند. }(کتاب فرهنگ اساطیر یونان و رم پیر گریمال صفحات ۳۲۱ و ۳۲۲) 

 

همانگونه که ملاحظه می نمایید فلور کاهن و جشن مخصوصی در رم باستان داشته است و همین مسئله باعث شده عده ای انجمن مخفی گل رز را به وی منتسب نمایند که همانگونه که گفته شد به اورورا رب النوع سپیده دم منتسب است. 

 

پ ن : کلمه flower انگلیسی ریشه در نام  فلور لاتین دارد. 

 

 

@soltannasir 

💐

 

{فلور FLORE

فلور، یک نیروی نباتی است که موجب گل کردن درخت ها میشد هر چیز که گل میداد زیر نظر و سرپرستی او بود. بنا بر روایات و افسانه ها او هم مانند Fides با سایر خدایانSabine بوسیله  Titus Tatiusوارد رم شد. سکنه ایتالیا یعنی اقوام لاتن و غیر لاتن او را محترم میداشتند و اقوام سابین یکی از ماه های تقویم رومی یعنی ماه آوریل را به او اختصاص داده بودند. اوید یکی از افسانه های هلنی را به فلور نسبت داده به گمان او، فلور در اصل یکی از الهه های یونانی و مرسوم به Chloris بود . یکی از روزهای بهار که وی سرگرم تفریح در مزارع و صحراها بود خدای باد با مشاهده او عاشق وی شده او را ربود و مراسم ازدواج رسمی با وی به عمل آورد. در قبال این پیوند و از روی عشق سلطنت بر گلها نه تنها گلهای باغ بلکه گلهای همه کشتزارها را به وی سپرد و عسل و همچنین بذر انواع مختلف گلها را فلور به بشر هدیه کرد. در نقل این روایت اوید صریحا به داستان ربوده شدن Orithye به وسیله Boree استناد میکند و با آنکه سرگذشت اوریتی سرمشق او بوده به نقل واقعه دیگری نیز پرداخته؛ اساس و منشا تولد مارس فلور بوده  }

 

ادامه...👇

 

@soltannasir

تصویر {ایزدبانو فلور با ظرافت گل های صحرایی را که خود به شکوفایی شان کمک کرده، می چیند و دسته های گل را داخل نوعی سبد به شکل شاخ فراوانی قرار می دهد. نقاشی روی دیوار، پومپئی (موزه ناپل)

 

فلورا FLORA

 فلورا که سابین ها او را پرستش میکردند ایزدبانوی گل و بهار بود. اوید او را به یک اسطوره یونانی ربط داده و به یکی از پریان به نام کلوریس تشبیه کرده است. زفیر با کلوریس پیوند زناشویی بست و توان کامل گل افشانی بهاری گیاهان را به اعطا کرد. اوید میگوید فلورا گلی را به ژونون هدیه کرد که تنها لمس آن زنی را باردار میکرد. بدین ترتیب بود که ژونون بدون دخالت ژوپیتر، مارس را زاد. رومی ها به یاد زایش این نوزاد که فلورا نامستقیم در آن نقش داشت نخستین ماه بهار را مارس نامیدند. } (کتاب فرهنگ اساطیر یونان و رُم ژوئل اسمیت صفحه 276)

 

@soltannasir

🌹🌷🌺🌸🌼🌻💐

 

تصویری از نایکس یا نیکس ربه النوع و تجسم شب در نزد یونانیان باستان به همراه کلاغ خویش. 

واژه نایت در زبان انگلیسی به معنای شب از نام یونانی وی گرفته شده است. 

 

گفته می شود که حتی زئوس هم از رفتن به قلمروی نیکس  می ترسیده است. 

 

@soltannasir

🌑

تصویر Nyx نیکس، نایکس ربه النوع و تجسم شب در نزد یونانیان باستان

{ NYX_ 

نیکس، تجسم رب النوع شب می باشد. چنانکه هزیود نقل می کند وی دختر_ Chaos (گائوس) بوده و خود، دو عنصر Aether (اتر) و روز و همچنین تعدادی تجریدهای دیگر را بوجود آورد باین شرح، Moros (سرنوشت=Le sort) keres,  hypnos  خواب، Reves(رویاها)، momos(گوشه و کنایه)، La Detresse(مسکنت)، Moires, Nemesis , Apate(خدعه)، Geras(پیری)، Eris(نفاق) و بالاخره Hesperides که دختران مغرب (Le soir) میباشند. مقر وی در اقصی نقاط مغرب، در ماورا سرزمین اطلس بود. وی خواهر Erebe که تجسم ظلمات زیر زمینی است می باشد. } (کتاب فرهنگ اساطیر یونان و رُم پیر گریمال صفحات 630 و 631)

 

نکته 1: واژه نایت در زبان انگلیسی به معنای شب ریشه در نام نیکس یا نایکس ایزدبانوی شب در  زبان یونانی باستان دارد. 

 

نکته 2: Erebe برادر nyx (شب) تجسم ظلمت عوالم زیرین جهنمی است. نام وی به واژه ערב erev عبری شبیه است که به معنای غروب و عصر است. 

 

 

@soltannasir

🌑

 

ادامه...👇

 

{به عنوان زنی خلع مقام شده یا رها شده، لیلیت نمایانگر نفرت از خانواده، زوجها و کودکان است او یادآور زندگی سوگبار 👈 لامیا در اساطیر یونان [که هرا فرزندان او زئوس را از بین برد، و لامیا به همهٔ مادران حسود شد و کودکان آنها را کشت]. لیلیت چون نتوانست در چارچوب قالب بشری، و ارتباط میان آدمها و زن. شوهرها جا بیفتد، به لجه یی در قعر اقیانوس تبعید شد، و به دلیل امیال غلط خود که او را از اطاعت از معیارهای اجتماعی باز می داشت، همواره در آنجا شکنجه می شد. لیلیت جانور مادهٔ شبانه یی بود که فریبکارانه با آدم وصلت کرد و مخلوقات شبه اجنبهٔ بیابان را زایید؛ او نومفای خون آشام هوسکاری بود، که به ارادهٔ خود چشمانش را بر آنها می دوخت یا از آنها بر می داشت، و به کودکان انسان در هنگام خواب شیری زهرآلود می نوشاند. لیلیت با ماه سیاه، ظلمت ناخودآگاه، و نیروهای محرکهٔ ظلمانی مقایسه شده است. او نوزادان را از هم می درد و خود با حسادت از هم دریده می شود. }(فرهنگ نمادها ژان شوالیه جلد 5 صفحات 40 و 41)

 

نکته: همانگونه که ملاحظه می نمایید افسانه لیلیت ساخته ربای های یهودی و برگرفته از اساطیر ملل مختلف است. 

 

@soltannasir

🌑

 

تصویر نقاشی ای خیالی از لیلیت

لیلیت عبری، لیلی تو اکدی معادل لیل (شب) عربی که اعراب وی را ام لیل (ام الصبیان) می نامند و ایرانی ها وی را لولو و لولوخرخره می نامند و فرزندان خویش را از وی می ترسانند. 

 

{لیلیت (Lilith /lilith) 

در سنت 👈قبالایی، لیلیت نام زنی است که قبل از حوا، و هم زمان با آدم، نه از دندهٔ آدم، بلکه مستقیماً از خاک، خلقت شده است. لیلیت به آدم می گوید، ما هر دو برابریم زیرا هر دو از خاک آمده ایم. بر سر این موضوع با هم مشاجره می کنند، و لیلیت که به خشم آمده، از اسم خداوند اعراض می کند، و طریقتی شیطانی بر می گزیند. بنابر سنتی دیگر، لیلیت حوای اول بوده: قابیل و هابیل بر سر تملک این حوا، که مستقل از آدم خلقت شده بود و بنابراین والدهٔ آنان نبود، ستیز کردند. برخی در اینجا نشانه های نر_ماده، یا انسان نخستین را می بینند که نتیجهٔ محرم آمیزی اولین جفت بود. لیلیت تحریک کنندهٔ عشقهای حرام، و بر هم زنندهٔ روابط زناشویی، با حوا دشمن شد. اما اقامتگاه لیلیت را در اعماق دریا گذاشتند و او را در آنجا نگاه داشتند تا او در زندگی مردان و زنان ساکن زمین اغتشاش نکند. } 

 

ادامه...👇

 

@soltannasir  

🌑

{لیلی تو lilitu

لیلوی lilu مذکر و لیلی تو lilitu و اردت _لیلی ardat_lili مونث، نوعی از گروه خانواده دیوان demons محسوب می شوند آنها خدا به شمار نمی روند. لیلو در دشت و حومه باز به طور مکرر آمد و شد می کند و به ویژه برای زنان باردار و نوزادان خطرناک است به نظر می رسد که "لیلی تو" معادل مونث آن باشد در حالی که اردت _لیلی (که نامش به معنای دوشیزه لیلو است) گویی روحیات یک عروس خنثی را داشته که از انجام فعالیت های عادی جنسی عاجز است در عوض بخصوص در قبال مردان جوان رفتارهای تهاجمی دارد. چنین به نظر می رسد که اردت_لیلی که اغلب در متون جادوئی توصیف میشود با لیلیث(lilith) یهودی (مثلا اشعیا ۳۴:۱۴) نسبت دارد. او یک همسر یا مادر نیست او شادی و نشاط را نشناخته، در برابر شوهرش عریان نشده و در سینه هایش شیر ندارد. عقیده بر این بود که او باعث ضعف جنسی در مردان و نازائی در زنان میشود. لوحی که احتمال میرود او را ترسیم کرده ماده گرگی را با دم عقرب نشان میدهد که در شرف بلعیدن دختر جوانی است.}(کتاب فرهنگنامه خدایان دیوان و نمادهای بین النهرین) 

 

لیلیتو اکدی معادل لولوی فارسی و اُم لیل (ام الصبیان) در نزد عرب است. 

 

@soltannasir

 

تصویر آسترائوس شوهر اورورا در اساطیر روم باستان رب النوع آسمان شب پرستاره 

 

 {آسترائوس (astraus)

 

 یک ایزد نجومی و خدای چهار بادِ بورئاس(Boreas)، زفیروس(Zephyrus)، ائوروس (Eurus) و نوتوس (Notus) که نام یونانی وی آسترایوس به معنای "پر ستاره و درخشان" ترجمه شده است.

 هزیود (Hesiod) در تئوگونی (Theogony)، آسترائوس را دومین نسل از تیتان‌ها (Titan) می‌داند که از کریوس(1) (Crius) و ائوریبیا (Eurybia) به وجود آمده بودند.

 هیژینوس (Hyginus) نیز او را مستقیماً از تارتاروس (Tartarus) و گایا(Gaia) دانسته و وی را به گیگانت‌ها(Gigantes) ارجاع داده است. 

ائوس (Eos)، الهه‌ی سپید دم، همسر وی می‌باشد.} (کتاب دایره المعارف اساطیر و آیین های باستانی جهان غلامرضا معصومی صفحات 261 و 262)

 

نکته : آسترائوس ایزد نجومی و ستارگان شب در آسمان شب است و پدر چهار باد می باشد. اما وی خدای بادها نیست. واژه آسترا که با ستاره پارسی و استار انگلیسی و آسترو ارتباط دارد خود گواه نجومی بودن این موجود است.

 

@soltannasir 

🌹🌌

 

تصویر اورورای رومی ربه النوع سپیده دمان در نظر مردمان روم باستان سوار بر ارابه اش که در  ورود خورشید را به جهان می گشاید

 

 

Urora 

 

{در افسانه های روم باستان اورورا (aurora) الهه سپیده دم و معادل و مطابق 👈 (Eos) یونانی بوده است. او از خدایان درجهٔ دوم محسوب می شده و جزء 👈اولمپی ها نبوده است. در روایتی، او یکی از تیتان ها بوده است که در نبرد نخستین علیه خدایان شرکت نکرده بود. دربارهٔ اورورا افسانه ای وجود دارد که وی عاشق تیتونوس پادشاه حبشی شد و از زئوس (zeus) خواست به او بی مرگی ببخشد. زئوس نیز آرزویش را بر آورد. اما آنچه اورورا نخواسته بود، جوانی جاوید برای تیتونوس بود. تیتونوس آن قدر پیر شد که به موجودی سیاه و مچاله تبدیل گشت و اورورا ناچاراً او را به جیرجیرک تبدیل کرد. }(کتاب دایره المعارف اساطیر و آیین های باستان جلد 2 صفحه 934) }

 

@soltannasir 

🌹🌞

 

تصویر اُرورا ربه النوع سپیده دم در رُم باستان 

 

ادامه ائوس ...👇

 

{ (او را معمولا پسر خورشید می دانند، به فائتون رجوع شود).

بالاخره وی tithonos ، پسر IIos و placia (یا Leucippe ) را که از نژاد تروا بود، ربوده به اتیوپی، که در داستانهای قدیم، کشور  خورشید خوانده می شد، برد. در إنجا وی دو پسر زائید موسوم به memnon و Emathion . ممنون که ظاهراپسر مورد علاقه او بود بر اقوام اتیوپی سلطنت کرد، و در حوالی تروا، در حین جنگ با آشیل به قتل رسید. ائوس موافقت زئوس را برای آنکه تیتونوس را جاودانی و فنا ناپذیر گرداند، جلب کرد ولی فراموش کرده بود که برای او جوانی دائم نیز بخواهد.

بنابراین هر قدر سن تیتونوس بالا میرفت، علیل تر و ناتوان تر میشد، و بالاخره ائوس او را در قصر خود محبوس کرد و یا چنانکه معروف است، وی از بس پیر شده بود، از صورت آدمی خارج شد و به شکل زنجیرهٔ (cigale) لاغر وخشکیده درآمد. } (کتاب فرهنگ اساطیر یونان و رُم اثر پیر گریمال چاپ دانشگاه تهران صفحات 285 و 286)

 

@soltannasir 

🌹🌞

 

تصویر ائوس ربه النوع سپیده دم در نزد یونانیان باستان 

 

Eos_ 

 

{ائوس تجسم «فلق _صبح_ کاذب» و از نخستین دودمان خدائی، یعنی از تیتان ها می باشد. وی دختر Hyperion و theia و خواهر هلیوس و selene و بنابروایات دیگر دختر پالاس بود. بر اثر وصلت با astraeos، یکی از خدایان همین خانواده، (پسر crios و eurybie و برادر پالاس ) وی، بادها، یعنی زفیر، بوره و notos و همچنین ستارهٔ صبح (Eosphoros)  و ستارگان را بوجود آورد. او را ربه النوعی میدانند، که با 👈 انگشتهای خود «که رنگ صورتی دارند» 👈دروازه های آسمان را بر روی ارابهٔ خورشید، می گشاید سراسر سرگذشت او، شرح حوادث عشقی او می باشد. چنانکه می گویند، وی در گذشته با آرس، در آمیخته و بهمین مناسبت دچار قهر آفریدوت شده  و آفریدوت او را، بعشق دائم مبتلا ساخته بود. 

عشاق مختلف او عبارت بودند از : orion، یکی از رئان ها، پسر پوزئیدون، که بدست ائوس ربوده شده به دلوس انتقال یافت.

دیگر cephale پسر Deion و diomede (دختر xouthos) و یا بعقیده ای پسر _herse و هرمس. ائوس او را ربوده با خود به سوریه برد و پسری به نام phaethon از او به دنیا آورد}

 

ادامه...👇

@soltannasir 

🌹🌞

 

تصویر اوشاس یا اوشس (Ushas , usas= پگاه) ربه النوع سپیده دم. که با دستان چون گلفامش در ورود همسرش سوریا (خورشید) را می گشاید. 

 

{اوشس (اوشا) یعنی بامداد مشهورترین ایزدبانو و الهام بخش زیباترین سرودهای ودائی است. در این سرودها اوشا در جامه ئی سرخ فام با حاشیه زرّین و چون عروسی با وقار یا زنی زیبا که زیبائی او هر بامداد به هنگام بدرود با شوهر خویش فزونی می گیرد تصویر می شود. اوشا ازلی و پیوسته جوان، نفس بخش همهٔ موجودات، بیدار کنندهٔ خفتگان از خواب مرگ مانند، برانگیزانندهٔ پرندگان در آشیانه ها و مردان در خانه ها و روان سازندهٔ آنان به کار موظف روزانه است. اوشا برای انسان فرادست و فرو دست پدید آورندهٔ ثروت، برکت بخش زمین و با آن که خود پیوسته جوان است نماد گذر عمر بر انسان ها است. اوشا دختر دیاووس و خواهر آگنی و چون او در آسمان ها، ابرها و زمین دارای تولّدی سه گانه و پیوند دهندهٔ آسمان و زمین است. نیز اوشس را خواهر آدیتیاها، یا همسر سوریا می دانند و گردونهٔ او چون سوریا رخشان و حمل کنندگان آن هفت ماده گاو سرخ فام اند. } (کتاب اساطیر هند ورونیکا ایونس صفحه 32) 

 

@soltannasir

🌹🌞

 

 

      {داستان گل سرخ (رُز) 2}

 

ادامه...👇

 

انجمن مخفی گل رُز پاسدار آیین کهن و اسطوره ای از موجودی تحت نام اُرورا است که بر اساس اساطیر رومی، وی ربه النوع سپیده دم، شفق قطبی، می باشد و به مثابه گل سرخ است و ریشه تاریخی اش به دوران پروتو آریایی باز می گردد. یعنی احتمالا دورانی که تمدن نسبتاً پیشرفته ای در قطب شمال زمین وجود داشته است. همتای یونانی اُرورا، ایزدبانوی ائوس است. و همتای ودایی وی اوشس (ushas) نام دارد. وی (اُرورا) با انگشتان خویش که چون گل سرخ (رُز) هستند هر روز پیش از طلوع آفتاب دروازه آسمان را باز می نماید تا خورشید طلوع نماید. اُوید در باره اُرورا (سپیده دم) اینگونه آورده است: 👈 { 👈«سپیده دمان» هر چند دمساز همان جنگ ابزارها بوده بود، زمان آن نداشت که دل بر ویرانی تروا و تیره روزیهای هکوب بسوزد. اندوهی که جانش را می خلد، سوگی خانوادگی است که بغبانو(ایزدبانو) را در نگرانی و آشفتگی فرو می برد: از دست رفتن ممنون که مادرش، بغبانوی روشناییهای لعل فام، او را دیده است که در هامونهای فریژیه، با نیزهٔ آشیل از پای در می آید؛ او ممنون را دید و آن 👈رنگ ارغوانی که پگاهان بدان گلفام (مانند گل) می گردد، سرخی خود را از دست داد؛ آسمان در پس ابرها نهان شد. } (افسانه های دگردیسی کتاب سیزدهم صفحه401)ّ

 

واژه Eos  یونانی خود ریشه در واژه ushas هندو دارد. و این واژه (Eos) در زبان لاتین باستان به گونه (Ausṓsa ) تبدیل شده است که سپس با تبدیل واکهٔ س به ر تبدیل به اُرورا شده است. 

 

اُرورای رومی و ائوس یونانی و اوشاس هندی، در نظر مردمان جهان باستان نوری بوده است که پیش از طلوع خورشید در فجر صادق دیده می شود. و تشبیه وی به گل سرخ (رُز) آن سرخی است که در افق در آسمان پیش از طلوع آفتاب ظاهر می شود. تا به اصطلاح دروازه ورود خورشید را با انگشتان گُلفام خویش باز نماید. به توضیحات حکیم ابوریحان بیرونی توجه فرمایید : 👈 { سپیده و شفق چیست: شب بحقیقت بودن ماست اندر تاریکی سایهٔ زمین،چون آفتاب از ما غایب باشد زیر افق. و چون نزدیک آید ببر آمدن آن شعاعهای او را که گرد به گرد سایه است نخست بینیم. و آن سپیده بود بمشرق که طلایه آفتاب است. و شفق سوی مغرب ساقهٔ شعاع آفتابست از پس او. اما بمشرق نخست سپیدی بر آید از پس سحر، دراز بدیدار، و تیز سر، و ببالا. و او را صبح دروغین گویند که بر وی هیچ حکم نبندد اندر شریعت. و او را بدنبال گرگ از بهر درازی و باریکی و راستی تشبیه کنند. و دیر نماند این صبح. آنگاه از پس او سپیده دمد بر پهنا، و بر افق بپراکند. و وقت نماز بامدادین ازوست. و حرام شدن طعام بر روزه داران آنگاه بود. و از پس آن افق 👈سرخ🌹 شود چون آفتاب نزدیک آید و روشنایی او بر آن تیرگی ها افتد که نزدیک زمین اند از بخار وز گرد. وز پس آن آفتاب برآید. و بوقت فرو شدن او همین هر سه حال باشد و لکن نهاد آن باشگونه. زیرا که چون آفتاب فرو شود افق سرخ بماند از پس او. آنگاه سرخی برود و آن سپیدی بر پهنا بماند که برابر سپیدهٔ صبح است. و بر او و بر سرخی پیش از او حکم نماز شام و خفتن بسته است. و چون این سپیدی پهن ناپدید شود آن سپیدی با بالا برآید که برابر صبح دروغین است و بیک پاره از شب بماند. و هندوان سپیده و شفق را بهندوی سند خوانند. و از روز و شب نشمرند. و گروهی ازیشان چون محالی آن دانستند، میان روز و شب واسطه بنهادند و گفتند که سند آنوقتست که مرکز آفتاب بر افق باشد. }(کتاب التفهیم بیرونی صفحات 67 و 68) 

 

اوشس همتای هندی ارورای رومی، در ریگ وداها همسر سوریا، سوریه (ایزد خورشید) است. و موجودی که ثروت و برکت و روزی می دهد. به فقرات زیر توجه فرمایید: 👇

 

{خطاب به سپیده دم

1: سپیده دم دختر آسمان برخاسته است؛ او می آید، و جلال خویش را با روشنایی نمایان می سازد؛ او دشمنان ما را و همچنین تاریکی مذموم را پراکنده می کند، و راه ها را روشن می نماید تا (موجودات زنده) از آن ها بگذرند. 

 

2: امروز بر ما موجب برکت بزرگ باش، ای «اوشس» که (برانگیزندهٔ) سعادت عظمی هستی. ما را 👈ثروت بخش، و شهرت شگرف عطا فرما؛ ای نیکخواه الهی بشر به مردم فناپذیر اخلاف نرینه (پسر) عطا کن. 

 

3: اشعهٔ شگفت ابدی سپیده دم زیبا ظاهر می شود، و به مراسم پرستش پاک الهی حیات می بخشد، و در اطراف پراکنده می شود، و فلک را پر می سازد. 

 

4: با مجاهده شتابان از راه دور پیش می آید تا به پنج طبقهٔ مردم (روشنایی بخشد). *[ظاهراً منظور از پنج طبقهٔ مردم، پنج طایفهٔ آریایی است. مترجم]

آن دختر آسمان، و نیک خواه موجودات زنده، افکار مردم را مشاهده می کند. 

 

5: عروس (همسر) «سوریه»(ایزد آفتاب) بخشندهٔ (رزق)، و صاحب ثروت فراوان به گنج ها و اموال (گوناگون) حکومت می کند. ستودهٔ (ریشی) ها، تلف کنندهٔ زندگی، پروردگار نعمت بر می خیزد، وقتی که تقدیم کنندگان نذور او را می ستایند.}

 

ادامه...👇

 

@soltannasir

🌹🌞

 

 

      {داستان گل سرخ (رُز) 3}

 

ادامه...👇

 

{ 6: اسب های عجیب نورانی که «اوشس» درخشان را می آورند، هویدا می گردند. او در ارابهٔ همه سوروان خویش، پیش می آید، او به مردی که مراسم مقدس را انجام می دهد، ثروت می بخشد. 

 

7: با راستان راست، و با بزرگان بزرگ، و با خدایان الهی؛ و با معبودان معبود. 

او (غم های) مهم را بر طرف می سازد، و (چراگاه های) گاوان را آشکار می کند؛ 

همهٔ آفریدگان_به ویژه گاوان_ مشتاق سپیده دم هستند. 

 

8: ای «اوشس» ! ما را ثروت بخش که شامل گاوان، و اسبان، و روزی فراوان، و پسران باشد؛ مبادا که قربانی ما در میان مردم ایجاد ملامت نماید، و شما (ای خدایان) همیشه ما را برکت عطا فرمایید. 

(ماندالای هفتم_ سرود 75) } (کتاب گزیده سروده های ریگ ودا ترجمه جلالی نایینی صفحات 197 و 198)ّ

 

اینجا نکته جالبی وجود دارد، در احادیث و روایات اسلامی هم به مانند اساطیر ودایی بسیار نقل شده که روزی در بین الطلوعین توسط فرشتگان پخش می شود و فرد بهتر است این زمان بیدار باشد و به ذکر و تسبیح پروردگار یکتا بپردازد. هندوها در وداها روزی و ثروت  را برای خویش از موجودی که در نظر آنان رب النوع سپیده دم است و با بین الطلوعین ارتباط دارد می خواهند. و ما مسلمانان از پروردگار یکتا که خالق سپیده دم و کل جهان مادی و معنوی است می طلبیم. به دو نمونه از احادیث زیر توجه فرمایید : 👇

 

 { 1: از امام علی بن موسی رضا علیه السلام نقل شده : الملائکه تقسم ارزاق بنی آدم ما بین طلوع الفجر الی طلوع الشمس فمن نام فیما بین‌ها نام عن رزقه= مابین طلوع سپیده صبح تا طلوع خورشید ملائکه الهی ارزاق انسان‌ها را سهمیه‌بندی می‌کنند. هر کس در آن زمان بخوابد، غاقل و محروم خواهد شد. (وسائل الشیعه ج 6 ص 49)

 

2: امام صادق (ع) فرمود: خواب صبحگاهی شوم است و چهره آدمی را زرد و زشت می نماید، و چنین خوابی خواب افراد نامبارک است و خداوند روزی بندگان را از وقت طلوع فجر تا بیرون آمدن آفتاب تقسیم می نماید. (الاستبصار، شیخ طوسی  جلد 1، ص 350، حدیث 2) } 

 

نکته 1: در حدیث امام صادق علیه السلام آمده که خواب در بین الطلوعین چهره را زرد و زشت می نماید. که بعضی تحقیقات دانشمندان غربی نیز موید این مسئله است که هورمون های موثر در بشاشیت پوست و زیبایی در هنگام بیداری در بین الطلوعین در بدن ترشح می شوند. اینجا نکته ای وجود دارد و آن این است که ایزدبانوی ائوس (اُرورا) نیز چون گل سرخ زیباست. 

 

نکته 2 : در اساطیر هندو اوشاس، همسر سوریا خورشید است. اما در اساطیر یونانی ائوس (همتای یونانی اوشاس) همسر آسترائوس یا ستارگان یا آسمان شب پرستاره است. توجه نمایید ایزد شب و ایزد تاریکی در اساطیر یونانی موجودات دیگری به غیر از آسمان پر ستاره شب هستند. 

 

نکته 3: یکی از نکات جالب در مورد گل سرخ (رُز) این است که این گل به طور طبیعی تنها در نیمکره شمالی زمین ما یافت می شود. و بیشتر هم در عرض های شمالی که دمای آن معتدل و خنک باشد. و این شاید به زادگاه اولیه اسطوره اش در قطب شمال زمین مرتبط باشد. در هر صورت این مسئله بسیار قابل تأمل است و باید در باب آن اندیشید. 

 

نکته 4: ابوریحان بیرونی می گوید هندیان، بین الطلوعین را جزو روز و شب نشمارند. جالب است که در احادیث اسلامی نیز روایاتی بدین مضمون وجود دارد که بین الطلوعین نه از روز است نه از شب.

 

ادامه دارد...

 

@soltannasir 

🌞🌹

 

       {داستان گل سرخ (رُز) 1}

 

 

{فَإِذَا انْشَقَّتِ السَّمَاءُ فَكَانَتْ وَرْدَةً كَالدِّهَانِ ﴿۳۷﴾= آنگاه كه آسمان از هم بشكافد و چون گل سرخ و روغن گداخته باشد. }(سوره مبارکه الرحمن آیه 37 ترجمه بهاالدین خرمشاهی)

 

براستی چه ارتباطی بین گل سرخ و آسمان است ?

 

 

         { انجمن مخفی گل رُز }

 

 

در ایام نزدیک به جشنواره باستانی گل ها هستیم (28آوریل الی 3 می) که سابقا در روم باستان انجام میشده و با موجودی به نام flora که در روم باستان ربه النوع گل ها به شمار می رفته است. مرتبط بوده است. این جشنواره هنوز هم در بعضی نقاط اروپا به صورت محلی انجام می شود. و البته مراسم های پاگانی نیز در این ایام توسط بعضی انجمن های مخفی نیز برگزار می شود. از جمله این انجمن های مخفی، انجمن مخفی زنانه گل رُز است. به درستی مشخص نیست که قدمت انجمن مخفی گل رُز به چه دورانی باز می گردد ? اما می دانیم که این انجمن مخفی یک انجمن کاملا زنانه است. و همانگونه که شوالیه های معبدی و سپس ماسون ها از گرفتن عضو زن خودداری می نمودند و انجمن رازوارانه شان کاملا برادری بوده است. (هر چند که شوالیه ها نیز زنانی ولو به صورت اندک را می پذیرفتند و ماسون ها نیز بعضی لژها امروزه زنان را می پذیرند) انجمن مخفی گل رُز نیز کاملا خواهرانه است و عضو مرد نمی پذیرند. اکثر محققین غربی که آیین های ماسونی را غیر مثبت ارزیابی نموده اند. انجمن مخفی گل رُز را مثبت دانسته اند. حال آنکه فقیر اینگونه نمی اندیشیم و از نظر بنده این انجمن خاکستری می باشد. پیروان این انجمن نه به مانند ماسون ها دجال یاورند که علی رغم ظاهر بعضا فریبنده و معنوی در خدمت اهداف دجالی و ظهور وی باشند. و نه به مانند انجمن های ست و جمجمه و بوهمیان و کلیسای شیطان طریقی شیطان پرستانه هستند. و نه به مسیحیت حقیقی و جوهره نورانی دیانت مسیحی نزدیکند و در خدمت هدف ظهور حضرت عیسی بن مریم مسیح موعود روح الله نیستند تا از این جهت آنان را هم جبهه خویش بدانیم. و این در حالی است که اکثر اعضای این انجمن مسیحی هستند و این انجمن بیشتر از بین مسیحیان عضو می گیرد. و به مریم مقدس و مریم مجدلیه هم احترام خاصی می گذارند. پیروان این انجمن بیشتر اهداف شخصی خود را پیگیری می نمایند. اهداف آنان با ایزدبانویی که گل رُز منسوب به وی است مرتبط است. و این ایزدبانو نه فلورای رومی و همتایش کلوریس یونانی است و نه آفریدوت یونانی یا ونوس رومی است ?! اکثر نویسندگان غربی که در باب این انجمن نوشته اند. به اشتباه آنان را منتسب به یکی از این دو موجود و یا هردویشان نموده اند. در حالی که از اساس اشتباه است. پیروان انجمن مخفی گل رُز به مانند ماسون ها دنبال تسلط بر منابع مالی و بسط قدرت سیاسی و مالی خویش و ریاست بر دنیا نیستند. آنان با هر چه که با ایزدبانوی گل های سرخ در تضاد باشد. نظیر آلودگی صنعتی و تولید گازهای گلخانه ای و یا هر گروه پرستنده هر موجودی که به نوعی دشمن رب النوع گل رُز باشد نظیر انجمن مخفی هکاته و  انجمن مخفی جادوگران شب تاریک، دشمن هستند. 

 

نکته: این را از بنده به یادگار داشته باشید. هر چقدر به برهه آخرالزمان نزدیک تر می شویم گروه های متافیظیکی  باید تکلیف خویش را مشخص نمایند که به کدام جبهه نزدیک می شوند. جبهه مهدی یاوران و عیسی یاوران حقیقی یا یاوران ماشیح داود (دجال)?! گروه های مستقل با اهداف شخصی به سختی توان ادامه دادن به حیات را در جامعه خواهند داشت. مگر اینکه در را برای نفوذ بر تشکیلات خویش ببندند. خواننده گرامی باید این نکته را در نظر داشته باشد چون سخن از جبهه مهدی یاوران می نمایم سخن از هیچ فرقه و یا گروهی از علما و غیره نمی نمایم. بلکه سخن از نور مهدیایی حضرت صاحب الامر می نمایم. و نحله ها و تشکیلات مختلف را می توان از منظر ظاهری و باطنی با نزدیکی به این نور مورد ارزیابی قرار داد. 

 

 

از آداب ورود و تشرف انجمن گل رُز چیز زیادی نمی دانیم اما می دانیم که تمامی زنان عضو این انجمن مخفی خالکوبی گل رُز را بر بدن خویش دارند. به طور خاص بیشتر بر بازویشان اما گاه این خالکوبی در نقاط دیگر بدنشان، نشانه گذاری می شود. این دختران همگی تحت آموزش هایی قرار می گیرند. تا زنان کاملی از جهت زنانگی باشند. زنان پیرو این انجمن  به ورزش و رقص و باله می پردازند. بنابراین دارای اندامی متناسب می باشند. همگی دارای صورتی ملیح و نسبتا زیبا هستند در ادبیات و شعر و فلسفه و ... نیز دارای دانش نسبی هستند. در جادوی پاگانی نیز دستی بر آتش دارند.  پیروان این انجمن معمولا از بین دختران و زنان مجرد انتخاب می شوند. متاهل در بینشان اندک می باشد. اعضای این انجمن باید خود را قلبا وقف اهداف انجمن کرده باشند. و اگر لازم باشد برای اهداف انجمن از جذابیت های زنانه خویش و حتی همخوابگی با مردان استفاده کنند. 

 

ادامه...👇

 

@soltannasir 

🌹

تصویر لوگوی کمپانی فیلم سازی کلمبیا 

 

کلمبیا یک نام واژه لاتینی است که از ریشه coloumb ، نام خانوادگی کریستف کلمب گرفته شده است. که با افزودن ia  صورت مونث بخود گرفته است.  نام کلمبیا در واقع به عنوان نماد زنانه و سمبل مونثی برای کشور آمریکا است. 

چهره ای که برای کلمبیا ترسیم شده است. همان چهره ایزدبانوی لیبرتاس رومی ربه النوع آزادی است. 

 

پ ن: واژه لیبرالیسم نیز از ریشه لاتینی نام لیبرتاس ایزدبانوی آزادی در روم باستان اخذ شده است. 

 

 

@soltannasir

تعداد صفحات : 29

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3004
  • کل نظرات : 100
  • افراد آنلاین : 23
  • تعداد اعضا : 20
  • آی پی امروز : 146
  • آی پی دیروز : 217
  • بازدید امروز : 191
  • باردید دیروز : 379
  • گوگل امروز : 32
  • گوگل دیروز : 61
  • بازدید هفته : 1,701
  • بازدید ماه : 12,567
  • بازدید سال : 97,879
  • بازدید کلی : 1,166,317